سفارش تبلیغ
صبا ویژن

احمد رضا احدی

 

شهید احمد رضا احدی:

دیگر نمی خواهم زنده بمانم،من محتاجِ نیست شدنم،من محتاج تو هستم،خدایا!بگو ببارد باران،کویر شوره زار قلبم سالهاست،که سترون مانده است،من دیگر طاقت دوری از باران را ندارم،خدایا دوست دارم تنها بیایم،دوست دارم گمنامِ گمنام بیایم،دور از هر هویتی.

خدایا!اگر بگویی لیاقت نداری،خواهم گفت:لیاقت کدامیک از الطاف تو را داشته ام؟

خدایا دوست دارم سوختن را،فنا شدن را،از همه جا جاری شدن را،به سوی کمال انقطاع روان شدن را...

 

یکی از دوستان گفتند:شهدا حرفی برای گفتن نگذاشته اند..

ولی من اعتقاد دارم،شهدایی مثل چمران ها و برونسی ها و همت ها،گوشه ای از دانسته های خود را نگفته اند....به این دلیل است که در این جامعه،هنوز به شهدا توهین می کنند و به سفر جنوب رفتن افراد را مسخره...

کاش گوشه ای از معرفتِ اوستا برونسی را من و امثال من داشتیم..

اللهم عجّل لِولیک الفرج


نوشته شده در چهارشنبه 90/4/1ساعت 1:15 عصر توسط سینا امیری نظرات ( ) |


Design By : Pichak

.jpg">